خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار

ساخت وبلاگ

چندشب پیش خواب دیدم تو راه پله های بین دو طبقه یه اتاقک کوچک بود چند نفر تو پله ها توصف بودند منو یکی دیگه تو اون اتاقک داشتیم آمپول بین اونا توزیع میکردیم از جیب بغل کت درشون میاوردم یکیشون رو صندلی کناروچسبیده به من نشست بلندش کردم یکی گفت کمی از آمپول من زیاد اومده شبیه آمپول انسولین بودن که سرنگ باریکی داره.در جایی دیگر برادرم حسین داشت سیگار می‌کشید!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 30 تاريخ : شنبه 4 فروردين 1403 ساعت: 23:01

چند شب پیش خواب دیدم حیوانات وحشی در شهر تردد می‌کنند یه شیر ماده دیدم که داشت تو فضای سبز کنار خیابون کمی بالاتر از من راه می‌رفت از کنار من رد شد و با احتیاط زیر نظرش داشتم ولی اون ظاهراً توجهی به من نکرد یه حیوون دیگه دیدم شبیه ببر تاسمانی پریدم گلوشو گاز گرفتم بزحمت خودشو رها کرد و گفت : « واقعا که » !

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 26 تاريخ : شنبه 4 فروردين 1403 ساعت: 23:01